هو |
دل چگونه موجودی است؟ |
عرشی است یا فرشی؟ |
مادی است یا غیرمادی؟ |
شاید بهتر باشد نام او را همان پرنده ای به نامیم که در طَرفَةُ العِینی قادر است مشرق و مغرب عالم را طی نماید و پیامهای درخواست شده را برایمان به ارمغان آورد. |
سیمرغ ِ هستی و یا هر تعداد از مرغهای هستی بخش و حیات بخش، او چنان تیز پرواز و قدرتمند است که پرواز هیچ پرنده ی آسمانی به اوج پروازش نمی رسد. همیشه و در همه حال سایه اش بر سر رهروان برقرار است نجاتگر هر غریق مُضطَر و فرو رفته ی در ظُلمت است که با آتش زدن پری لطیف از پرهای بی نهایتش رعد آسا سر می رسد و جوجه ی سراز تخم درآورده اش را می رباید. |
به راستی چرا این مرغ عرشی و فرازمانی، خانگی شده است؟ لاشخور(کرکس)،مردار لجن خوار(مرغابی)،شهوتران(خروس)،فرعونی(طاووس) شده است. |
از روزی که سر از تخم درآورده ابتدائاً سراغ مادرش را می گرفت.و سخت بی تاب بود به مشقَّت تمام و بهانه های مختلف مادر را از خیالش پاک کردیم. هر چند از غذاهای فضازمان بیزار بود ولی به هر قیمتی غذا خُورَش کردیم. امّا غافل از اینکه غذای مرغان فضا-زمان به کام مرغان عرشی سازگار نیست. |
بجای غذای صدق و پاکی و راستی ،خُورِش دروغ و کذب به او خُوراندیم. عجیب است که چون نطفه اش عرشی بوده، بسیار تیز پرواز در فنون فضا-زمان شد و استادی ماهر. |
کاش برای چند صباحی از خوراکهایی که مادرش سفارش داده بود به او می دادیم آنگاه می دیدیم عوض سیمرغ، سیصد مرغ یعنی به قوت سیصد مرغ بخار کارآیی داشت. و روانه ی کوی مادرش می شد. |
امروز با ذکرهو هوی تو، ناله ی سیمرغ را برای ربودن جوجه اش که قصد خروج از تخمش را داشت شنیدم؛ چه ناله ی سوزناکی، چه فریاد جانکاهی، جانم فدای ناله ات و جانم به قربان بالهای قشنگت. بالهایت از مشرق گذشته بود و طفل بی نوای خود را می دیدی که قصد پرواز نموده بود ولی بال پرواز نداشت. |
با هر هو هوی این مَسجُونِ در قالب سه بعدی، اشکهای تو را می دیدم که بر لانه ام می ریخت امّا اجازه ی ربودنش را نداشتم، چندین مرتبه به خود هی زدم بِپَر چرا نَپَری؟ امّا... |