هو
دل
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
آنچه از افعال و نیّات از انسان صادر می شود از کانال دل است تنها دلیل بی بدیل می تواند لطافت و رحمت مطلق باشد. و این قاعده دائماً حاکم است، زیرا فرد لطیف نمی تواند جواب رد به کسی بدهد. و یا مادری نمی تواند فرزند بد را تحویل نگیرد.
دل از بس مهربان است این همه سازگاری با افراد دارد؛ و خدای رحمان از بس مهربان است با تمام خلق عَجین است و این قاعده ای محکم است. لذا اکثر خلق از این لطافت سوء استفاده نمودند، و رحمت بی پایان او را در خواهشهای فرو زمانی به کار گرفتند.
و آن مهربان هم دائماً می فرماید:«عَلَّمَ المُدبِرُونَ کَیفَ اشتِیاقِی بِهِم فَماتُوا شُوقاً»
هو
دل
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
آنچه از افعال و نیّات از انسان صادر می شود از کانال دل است تنها دلیل بی بدیل می تواند لطافت و رحمت مطلق باشد. و این قاعده دائماً حاکم است، زیرا فرد لطیف نمی تواند جواب رد به کسی بدهد. و یا مادری نمی تواند فرزند بد را تحویل نگیرد.
دل از بس مهربان است این همه سازگاری با افراد دارد؛ و خدای رحمان از بس مهربان است با تمام خلق عَجین است و این قاعده ای محکم است. لذا اکثر خلق از این لطافت سوء استفاده نمودند، و رحمت بی پایان او را در خواهشهای فرو زمانی به کار گرفتند.
و آن مهربان هم دائماً می فرماید:«عَلَّمَ المُدبِرُونَ کَیفَ اشتِیاقِی بِهِم فَماتُوا شُوقاً»
خدایا:«اِنَّکَ بِعِبادِکَ لَرَؤُفُّ رََّحیم». مادر لطیف است و دوست می دارد فرزندش مثل او شود، در این حال مادر لذّت می برد و شوق و ذوق خود را درباره فرزند بیشتر می نماید.
و اگر فرزند هیچگاه نخواست بسوی دامن مادر برگردد، یعنی مقامات مادری و الهی پیدا ننماید باز هم مادر از سر لطف او را مبتلا به «بِالبَأساءِ وَ الضراء» می نماید «لَعَلَّهُم یَتَضَرَعُون».
این مادر دل توست، این خدا دل توست؛ این مادر را به هر کاری وادار ننما، این خدا را به هر راه مَبر.
عدّه ای وصف معشوق شنیده اند و عاشق گشته اند؛
گروهی نامه ای از یار به دستشان رسیده است و دل داده اند؛
بعضی صدایی از دوست بگوش دلشان اصابت نموده است و دل باخته اند؛
اوحدی جمال یارِ شفاف، دلشان را پر نموده است و خرابند؛
تک تک مردانی معشوق به سراغشان آمده و مُهرشان نموده؛
و داوود همه را به یک باره سر کشیده و لایعقل گشته.
متحیّر بودم از وحدت پیامبر راستین خداوند و ولیّ اعظم او، که چگونه عایشه آن را مشاهده نمود.
دیدم این حقیقت یکتای نظام وحدانی در صُلب عبدالمطلب علیه السّلام دو پیکر شدند تا تمرین عشق و مشق دلدادگی نمایند و چنان شیفته هم شدند، که آنچه پیامبر خدا می دید او می دید، آنچه می شنید او می شنید، آنچه او می اندیشید وی نیز می اندیشید. به تحقیق یافتم:
گو اینکه هر که عشق نورزید نرسید، و هر که عاشق نشد لایق نگشت.
وای بر تو داوود؛ بر جای پایِ که پا نهاده ای؟ یا خیلی احمقی یا زرنگ.
این دل ربّ توست و چون ربّی رئوف است، سبقت گرفته است رحمت او از غضبش.
این دل به لحاظ لطافت بالا توجّه اش نسبت به علاقه مندانش تا سرحد جنون می رسد.
اگر فردی در سطح دل آن گونه مُنقلب شد که دیگر غیرقابل کنترل شد به او مجنون و دیوانه گویند؛
چنین فردی به تمام قوانین فضازمانی پشت می کند، و فقط لیلای خودش را می پرستد.
بسوز ای دل که مرا سوختی.
از علامات، بلکه از علامت ویژه اتحاد و حشر، آنست که عاشق با یادِ نامِ معشوق از هر کسی ابراهیم صفت و مجنون صفت حالت جنون می گیرد.
1. «سُبُوحٌ قُدُوسٌ رَبُّنا»(صاحبِ دل)
2. صدا زدن مادری دخترش را بنام لیلی(صادحبِ دل) و عُودِ جنونِ مجنون.
دل موجودی حقیقی و جوهری اصیل است با سرعتی کیهانی، و قادر است در طَرفََةُ العِینی تمام نظام هستی را ببلعد و نعره «هَل مِن مَزید» سر دهد.
امّا متحیّرم از کار این دل که چگونه در بعضی چراگاه ها توقف می کند و تکان نمی خورد.
لذا باید جستجو نمود که چه قدرتی می تواند دست و پای این موجود لایتناهی را ببندد و او را بدام اندازد.
www.ommi.ir/index.php