سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 109888
کل یادداشتها ها : 34
خبر مایه


نشریه

اینجا دهلاویه بگوشم!

می‌گویند: شَرَفُ المَکانِ بِالْمَکینِ : اعتبار مکان‌ها به انسان‌هایی است که در آنها زیسته‌اند.

دهکـده‌ای کوچک که طمع مشهور شدن داشت؛ روستایی که‌از عزلتِ خویش به ستــوه آمده بـود؛ دست به دعــا برداشت و از خــداوند شهرها تقاضای شهرت کـرد... وخـداوند چمران مــرا به آنـجا فرستاد تـا حـجاب کـالبدش را تکـه تکـه کنـد و مسئولیّت بعد ازشهدا ماندن‌ونرفتن ‌را بر دوش ما سنگین‌تر...


دهلاویه را همه می‌شناسند.

هنر مردان خدا

شهادت انسان‌ساز سـردار پرافتخار اسلام و مجاهد بیدار ومتعهد راه تعــالی و پیوستن بـه ملاءاعلی، دکتـرمصطفی‌چمـران را به پیشگاه ولــی عصر ارواحنافداه تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. چمــران عــزیز بـا عقیده پـاکَ خالصِ غیر وابسته به دستجات و گروه‌هـای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی و جهاد در راه آن را ازآغـاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. هنــر آن است که بی هیاهوی سیاسی و خودنمائیِ شیطانی بــرای خــدا به جهاد برخیزد و خـود را فــدای هدف کند نه هوی، وایــن هنر مردان خداست. اودرپیشگاه خــدای بزرگ با آبــرو رفت ،روانش شـاد و یادش بخیر.

اول تیرماه شصت

فرازی از پیام حضرت امام خمینی ره به مناسبت شهادت دکتر چمران

چمران ؛ سردار آزادی‌ها

چه زیباست :

راز ونیازهای درویشی دلسوخته وناامید در نیمه شب؛

فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مــرگ؛
اعتراض خشونت بار مظلومی ، زیر شکنجه ستمگر؛
اشک سرد یأس وشکست بر رخساره زرد دلشکسته‌ای در میان برادران به خاک وخون غللتیده،

فریاد پرشکوه حق از حلقوم از جان گذشته‌ای علیه ستمگران روزگار.

چه خوش است:

دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن،
از همه قید وبند اسارت حیات آزاد شدن،
بدون بیم وامید علیه ستمگران جنگیدن،
پرچم حق را در صحنه خطر ومرگ برافراشتن؛
به همه طاغوت‌ها نه گفتن؛
با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن؛
جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فــدا کند، دیگر از کسی
واهمه نمی‌کندتا حق را کتمان نماید...
آنجا حق و عدل، همچون خورشید می‌تـابد و همه قــدرتها، وحتی قــداستها فــرو می‌ریزند،
وهیچ کس جز خدا - فقط خد ا- سلطنت نخواهد داشت. من آن آزادی را دوست دارم ، واز این که در دوره‌های سخت حیات آن را تجربه کرده‌ام خوشحالم.


شهید دکتر مصطفی چمران - فرازهایی از نیایشهای دست نوشت شهید

زندگینامه

دکتــر مصطفی چمران درسال 1311 درتهران،درخیابان پانزده خرداد فعلی،بـازار آهنگرهـا محله سرپولک متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز کرد و در دارالفنـون و البــرز دوران متوسطه را گذراند؛ درسال 1336 از دانشکده فنی تهران در رشته الکترونیک فـارغ التحصیل شد و درسال 1337با استفاده از بـورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکااعزام شد. وپس ازمدتی‌درجمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا -برکلی- باممتازترین درجه علمی موفق به اخذ «دکتـرای الکترونیک وفیــزیک پـلاسما »گردید. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی ودرس فلسفه شهید مطهری شرکت می‌نمود ودر مبارزات ملی شدن صنعت نفت وپس از کودتای ننگین 28 مـرداد از مبارزان فعال علیه رژیم شاهنشاهی بود .درآمریکا با همکاری چند تن از دوستانش« اولین انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا» رابنیاد نهاد و از فعالین دانشجویان مسلمان بود وبه همین سبب ،بورس تحصیلی وی از طرف رژیم شاهنشاهی ایـران قطع شد. در آمریـکا با دختری آمریکایی که مسلمان شد ،ازدواج نمود وحــاصل ایــن ازدواج دو دختر و دوپسر بود.پس از قیام 15خردادوسرکوبی مبارزات مردمی عازم مصرشد ومدت‌دوسال سخت‌ترین دوره‌های چریکی وجنگ‌های پارتیزانی را آموخت وبه عنوان شاگرد ممتاز این دوره معرفی شد. پس مدتی عازم لبنان می‌شوددرآنجاباکمک امام موسی صدر،رهبرشیعیان جنوب لبنان،حرکت‌محرومین وسپس شاخه نظامی آن، سازمـان «اَمَـل» را بر اساس اصول ومبانی اسلامی پی‌ریزی نمودو از قلب سوخته‌ی بیروت تا قله‌های بلند کوه‌های جبل‌عامل ودرمرزهای فلسطین اشغال‌شده از خودقهرمانی‌ها به یادگار گذاشته وبی هیچ مبالغه‌ای جوانان امروز لبنان او را «حمزه‌ی عصر» می‌خوانند. دکـترچمـران در لبنان و پس ازآنکه همسر و فـرزندانش تاب تحمل اوضاع لبنان را نداشتند و او را ترک کردند، با دختری لبنانی ازدواج می‌کند و« غاده »برای همیشه در کنار او ماند.

دکــتر چمران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایــران به دستور حضرت امام ره در ایـران می‌مـانند و تمام تجربیات علمی وانقلابی خویش را در جهت خدمت به وطـن خویش بکـار می‌گردد و دراین بازگشت که پس از 23 سال بطول می‌انجامد ، یک چیز را یقیناً می‌گوید:«خــدا بود و دیــگر هیچ نبود.» خاموش وآرام، ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی‌ می‌پردازد وهمه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‌های پـاسداران انقلاب در سعد آباد می‌کند.سپس در شغـل معاونت نخست وزیر در امور انقلاب شب وروزخود را به خـطر می‌اندازد ومسئله کــردستان را قاطعانه فیصله می‌دهــد،تـا اینکه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی پــاوه قدرت ایمان و اراده آهنین وشجاعت وفداکاری او برهمگان اثبات می‌شود.پس از مــاجرای کـردستان از طرف حضرت امــام ره برای بازسازی وتحول ارتش از سیستمی طاغوتی،به نظامی انقلابی ،به وزارت دفاع منصوب می‌شوند. دکــتر چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس می‌شوند و در همین دوره به عنوان نماینده حضرت امــام ره در شورای عالی دفــاع منصوب می‌شوند. با شروع جنگ تحمیلی و پیشروی‌های عراق در خاک خوزستان ،دکتر چمران همراه با تنی چند از دوستان «ستـاد جنگهای نامنظم» را در اهواز تشکیل می‌دهند.واز کــارهای اساسی ایشان ایجاد هماهنگی میان ارتش ،سپاه ونیروهای مردمی داوطلب بود.فتح سوسنگرد حماسه‌ای‌دیگربودکه چـمران‌شیرخدا ورستم دستانش بود.سحرگاه 31 خرداد 1360،ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسیدودکتـر چمران برای معرفی فرمانده جدید عازم«دهــلاویه» شد.وآخرین کلامش با رزمندگان این بود:«خدارستمی را دوست داشت و برد واگر مــا را هم دوست داشته باشد،می‌برد. » وهمه دیدند که خــدا چـمران را دوست داشت . روحش شاد و اندیشه‌اش ‌همیشه زنده بادا.

تهیه کننده: صدیقه منتظری

رازونیازهای مصطفی با علی علیه السلام

علــی ؛آرزوگـــاه رازونیازهای شبانه من، آه‌هــای ســوزان صبحگاهی من، نالــه‌های دردآلـود من زیــر شکنجه ظلم ، فریادهای پرخروش قلب سوزانم در ظلمتکده‌ی جهان ... انیس تنهایی من، غمخوارمن هنگامی‌که کوهی از غـــم مرا

می‌فشرد، تسلّی بخش قلب مجــروحم هنگامی کـه درآتش درد می‌ســوزم، هنگامی کـه کشتی شکسته‌ی وجــودم به تخته‌سنگهای کینه ونفرت برخورد می‌کند، وبـــاران تهمت وافترا بر من می‌بارد،درتاریکی‌ظلمت که دیگــر هیچ امیدی ندارم و همه‌ی راه‌هـا کورشده است ودل به نیستی نـهاده‌ام و فقط توکل علی الله قلبـم را روشن کرده است، آنجــا علی کشتیبان کشتی وجود من است ...


ای علی ؛ هنگامی که جوان بودم و از قهرمانـــان عالم لذت می‌بردم، قهرمانی‌های تو مــرا فریفته بود؛ ای علی ، بزرگتر شدم، به‌علم‌وادب پرداختم، علم و ادب‌تومرا فریفت؛ای علی، بزرگتر شدم، ایمان تو و عرفان تو مرا مبهوت کرد... ای علی اکنون دردها و غم‌های تو مـرا مسحور کرده است؛ دردوغـم پیوندی بین من وتـو بـوجـود آورده است کـه درهـرضربان قلبم درد تـو را احساس می‌کنم، چه درد کشنده‌ای .

ای عـلی ؛ جـــز عشق وفــــداکاری از وجــودم تـــراوش نکرده است، حسودان و توطئه چینان که از اعمــال گذشته مـن نمی‌توانند نقطه‌ضعفی پیدا کنند، می‌گــویند درآینده خواهید دیدکه اوآدم‌تبهکاری است، می‌گویند نشان خواهد دادکه جنایت‌کــار است؛کسانی‌که‌خــود یـک قــدم مثبت برنداشته‌اند، جز ریــا و تزویر و تهمت و توطئه‌،کاری نکرده‌اند،برای کوبیدن عمل صالح به چنین فریبی دست می‌زنند و مـردم عــادی را بدیـن وسیله می‌فریبند؛ ای عــلی، مـن ناراحت ظلم و ستمی که بر مـن رفته و می‌رود نیستم، مـن خوشحالم که همدرد توأم واین خود نعمتی است .

زیباترین سروده‌ی هستی؛شهید دکتر مصطفی چمران

نشریه

قسم به پاوه

صبح58/5/28 بربالای دیوارِ خانه‌ی پاسداران ایستاده بودم وبه‌شهر می‌نگریستم،گلوله‌ازهر طرف همچنان می‌بارید، یکباره فریاد«الله اکبــرِ»پاسداران به هوا بلند شد،پرسیدم مگرچه شده است؟گفتندامام خمینی اعلامیه‌ای صـادر کرده است؛ اعلامیه‌ای که اساس بزرگترین تحولات انقلابی کشور مـا بشمارمی‌رود،اعلامیه‌ای‌که ازبزرگ مردی 80
ساله بدون آنکه علوم نظامی خوانده باشد،صادر شد. «امــام خمینی فرماندهی کلّ قـوا را بدست می‌گیرد وفـرمان می‌دهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت خود را به پاوه برساندو[اگــر تا 24 ساعت عمل مثبتی صورت نگیرد سران ارتش و ژاندارمری مسئول خواهند بود]»...بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جای سکوت و تماشا نبود، وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود، امـام بزرگ امت فرمـانی انقلابی صادر کرده بود واین فرمان باید بطور انقلابی پیاده شود، ومن می‌دانستم ومی‌توانستم ومسئولیت داشتم که این فرمان انقلابی امــام را به بهترین وجه انقلابی، که درتـاریخ نظیر نداشته باشد، به مرحله عمل درآورم.من وضع روحی و اجتماعی و سیاسی منطقه را خوب درک می‌کردم وعمق فرمان امام را تا دورترین نقاط دشمن، وتا اعصار تاریخ، حس می‌نمودم، وضعیت جنگ را در روزهــای آینده بـه خوبی پیش‌بینی می‌کردم وحرام می‌دانستم که آدم‌های پوشالی و سست عنصر مسئولیت پیاده‌کردن فرمان امام را به عهده بگیرند و از صلابت و عظمت این فرمـان انقلابی بکاهند...آنجا بود که فرصت رامغتنم شمردم و همان پاسداران دلشکسته و مجروح را با عده‌ای از پاسداران کرد محلّی جمع کردم وبه آن‌هـاگفتم امام فرمان داده و بنابراین جنگ بزرگ وتاریخی ما هم‌اکنون شروع می‌شود...[وهمه دیدند که امـام و چـمران وعده‌ای پـاسدار، نه‌تنها پــاوه،کـه‌کردستان را آزاد کردند]

قسم به پاوه،ومقاوت بی‌نظیرش،اراده‌ی‌ آهنینش وشهیدان خونین کفنش؛ قسم به کردستان وکوه‌های بلندش ودره‌های عمیقش، به درد وحرمان، به مردم باوفایش؛ قسم به اسلام؛ قسم به امام وفرمان منقلب کننده ومعجزه‌آفرینش؛ قسم به خــون شهیدان وقسم به اشک یتیمان وآه بیوه‌زنان وقسم به خدا که تا آخرین قطره خون علیه دشمنان داخلی وخارجی می‌جنگیم. تلخیص از : شهید دکتر چمران؛کردستان






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ